اتاق فرار جسدگری یزد

• آدرس: یزد، خیابان کاشانی، جنب ایران خودرو، کوچه ولیعصر، مجموعه اتاق فرار جسدگری
• لطفاً به ساعت سانس انتخاب شده دقت نمایید.
• حداقل تعداد افراد برای استفاده 4 نفر و حداکثر 9 نفر است.
• مدت زمان بازی: 100 دقیقه
• ژانر اتاق فرار جسدگری: ترسناک، اسلشری (اسلشری زیر مجموعه ژانر ترسناک بوده و پیرامون قتل های زنجیره ای، خشونت و…) است.
• این اتاق فرار برای گروه سنی +18 است. (افراد با سن 15 الی 17 سال باید با رضایت نامه کتبی والدین حضور داشته پیدا کنند)
• هیچ یک از اعضای تیم نباید به فضای بسته و یا تاریکی فوبیا داشته باشند و در صورت داشتن هرگونه فوبیا قبل از شروع بازی به مسئول پذیرش اطلاع دهید.
• برنامه راس ساعت برگزار شده و حداقل 10 دقیقه قبل از شروع در مجموعه حاضر باشید، در صورت تاخیر از تایم اصلی شما کم می شود و در صورتی که بیش از 20 دقیقه تاخیر داشته باشید، تایم شما کنسل و هیچ مبلغی بازگشت داده نمی شود.
• اشیاء قیمتی در مجموعه از شما گرفته نمی شود و مسئولیت حفظ اشیاء بر عهده خود شماست و همچنین استفاده از موبایل و یا هرگونه گجت در طول بازی ممنوع است.
• لطفاً تمامی قوانین را رعایت نمایید. با توجه به کنترل تمامی فضاها با استفاده از دوربین در صورت عدم رعایت قوانین بازی قطع خواهد شد.
• از دویدن بر روی راه پله ها خودداری کنید. شما نور کافی در هنگام قرار گرفتن بر روی راه پله را خواهید داشت و همچنین اکتورها در این زمان نزدیک شما نخواهند شد.
• لطفاً خوراکی و نوشیدنی به همراه نداشته باشید.
• افراد دارای بیماری های قلبی،تنفسی، صرع، دارای فوبیای تاریکی و فضای بسته، خانم های باردار و… پذیرش نمی شوند.
• ورود افرادی که مصرف مشروبات الکلی، قرص های روان گردان، مواد مخدر و یا به طور کلی داری شرایط غیر عادی هستند ممنوع بوده و جلوگیری می شود.
• برخورد فیزیکی و یا توهین و یا پرتاب هرگونه شیء به سمت اکتور باعث قطع بازی خواهد شد.

داستان بازی:

به‌دنبال زندگی تازه و آرامش، پا به سفری می‌گذارید که در نهایت شما را به یک کارخانه گوشت متروک می‌کشاند. اما خیلی زود متوجه می‌شوید این مکان چیزی فراتر از یک مسیر ساده برای عبور از مرز است. صداهای ناشناس، فضای وهم‌آلود و سکوت سنگین محیط، شما را به دل یک ماجرای جنایی و هولناک می‌برد. در این اتاق فرار باید با تمام شجاعتتان رمز و رازهای تاریک را کشف کرده و راهی برای نجات پیدا کنید.

سناریو بازی:

مدت‌ها بود که زندگی برایم بی‌معنا شده بود؛ مشکلات کاری، فشار مالی و روزمرگی بی‌پایان، هیچ جایی برای امید باقی نگذاشته بود. تا اینکه دوستی قدیمی از راه رسید و پیشنهاد عجیبی داد: پناهندگی. می‌گفت می‌تواند راهی باز کند، هرچند پرخطر اما شاید شروعی دوباره. پس از چند روز آماده‌سازی و خداحافظی‌های سخت، سوار اتوبوس شدیم و به سمت مرزی ناشناخته رفتیم.

مسیر پرپیچ‌وخم جنگل ما را به ساختمانی متروک رساند؛ کارخانه‌ای تاریک و قدیمی گوشت که قرار بود شب را آنجا بگذرانیم تا صبح با کامیونی از مرز عبور کنیم. اما همین که وارد شدیم، صداهای عجیب در سالن خالی پیچید. دیوارها بوی خون و زنگ‌زدگی می‌دادند. سایه‌ها تکان می‌خوردند و همه مضطرب شده بودیم. ناگهان در میان این ترس، نگهبانی ظاهر شد… و از همان لحظه فهمیدیم ماجرا چیزی نیست که تصور می‌کردیم.